آرتین آرتین ، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

آرتين شیرینی زندگی مامان وبابا

اخرین روز تابستون 1394

  آخرین روز تابستان است وبوی پاییز را با تمام جانم احساس میکنم اینجا در عصری نیمه خنک، با صدای جیرجیرکهایی که شب را گم کرده اند، با صدای وزش باد در لابلای درختانی که در حال خداحافظی با برگهایشانند، با رشته کوه هایی در حال عریان شدن که تنها غروب آفتاب را بر نوک قله ی خویش می بیند وتکه ابرهایی سفید در میان مه، چیز  دیگری نیز خودنمایی میکند حسی شگرف درپس دیدگانم گویی بوی پاییز آنقدر شامه نواز است که حسم را مدهوش خویش ساخته است. چقدر پر احساس است روز آخر تابستان  وشروع  اولین روز مهر آخرین روز تابستان با تمام احساسش تقدیم به تو... به تو که ،...
31 شهريور 1394

سفر تابستونی

گل پسرم از اوایل تابستون قرار بود دست جمعی همه اقوام پدری من با هم بریم تهران خونه خاله طلا اینها آخه خونه شونو عوض کرده بودن که قرار شده بود آخر شهریور ماه با هم بریم که تصمیم عوض شد وقرار شد  خانمها مجردی بریم تهران که 26 شهریور ماه  ساعت 8:30 یه کاروان با هم رفتیم تهران خونه خاله طلا واااااااااااااااای که چقدر خوش گذشت  مسافران(مامان جون،مامانی،زن عمو وثنا جون،افسون عمه جون و مهنا، سولماز وطاها،مریم وسدنا جون،سولماز و رسا وآرمیا جون،بهارجون،فرشته جون،لیلا وکیمیا، عاطفه جون ومامان نسی وآرتین خان و ثریا عمه وفایضه عمه جون از قبل رفته بودن تهران که موقع برگشت با هم برگشتیم) واقعیتش برای اول...
28 شهريور 1394

پسر 50 ماهه من

  تو نه مهتاب و نه خورشیدی  تو فقط دریایی تو همان ناب ترین جاذبه دنیایی تو مثل اشعار اهورایی باران پاکی وبه اندازه لبخند  خدا زیبایی شکوه زندگیم  جشن میگیریم پنجاهمین ماه بودنت را ...
22 شهريور 1394

جشنواره آش و جشنواره اسباب بازیهای فکری

پسر خوشگلم چند سالی میشه که تو شهرمون جشنواره آش برگذار میشه اما ما تا به حال موفق نشده بودیم بریم اما امسال بالاخره تلسم شکست وبا مامانی وخاله ندا و خاله الهام و خاله پروین رفتیم جشنواره که حسابی بهمون خوش گذشت بعد از جشنواره آش هم رفتیم خانه ریاضی برای جشنواره اسباب بازیهای فکری دوست داشتی این جوری درست کنی اما این مدلی درست شد آرتین در محوطه خانه ریاضی ...
11 شهريور 1394
1